نخستين اطلاعات مكتوب از جشن بهار متعلق به قوم سومر بوده است..سومری شناسان متفق القولند كه زبان آنان التصاقی بوده وبا زبان های اورال آلتايی (ازجمله تركی)دريك گروه زبانی قرار می گيرد.دراين رابطه آقای دكتر مهرداد بهار نيز در مدخل كتاب«تخت جمشيد»خود وهم در مصاحبه خود با مجله آدينه(شمار بهار1372)چنين تصريح می كنند«...جشن نورز در اصل  يك جشن آريايی نبوده است ،بلكه نخست در بين سومريان مرسوم بوده است ...اين آيين از بين النهرين به ساير نقاط جهان واز جمله ايران رفته است...در كتاب دينی اوستا نيز نشانه ای از نوروز وجود ندارد».ايشان در ادامه سخنانشان آمدن اين آيين از آسيايی ميانه (تركستان )رانيز محتمل می دانند.

منبع: ص 10مجله بايرام ماهنامه فرهنگی،اجتماعی ، هنری  زنجان توركی-فارسی شماره 24،سال سوم ،1388

به عقيده برخی مورخين،نخستين آثار بجای مانده ازريشه نوروز باستان،از«سومر»هابه يادگار مانده است.جشن های آغاز سال سومريان با اسطوره ازدواج مقدس ايزد بانوی سرزمين با خدای مظهر رويش گياهان مربوط می شود.

منبع :ص6مجله بايرام شماره24 سال سوم 1388

در زمان چنگيز خان مغول افسانه ای نوشته شده كه در آن«پناه آوردن به ارگنه قون وعيد خروج از آنجا»به اين صورت تشريح شده است.

«دوهزار سال قبل ،ترك ها مورد حمله دشمنان خود قرار می گيرند وهمگی كشته می شوند.فقط دو نفر مرد به نام های «كيان »و«نوقوس» به همراه همسرانشان زنده می مانند .اين چهار نفر به خاطر اينكه به دست دشمنان خود نيا فتند به داخل يك غار رفته ودر آنجا پناه می گيرند. انتهای اين غار كه «ارگنه قون »نام دارد (گذرگاه كوهسار)،كوه ها وسرزمين های پربركت ووسيعی وجود داشته واين چهار نفر دراين مناطق ساكن می شوند .ازاين دو خانواده بچه های متولد می شوندواين ها با يكديگر ازدواج می كنندوظرف 400سال جمعيت آنها افزايش می يابد،به طوری كه طايفه وقبايلی از آنها به وجود می آيد.به تدريج جمعيت حاصله بيش ازظرفيت منطقه«ارگنه قون »می شود.اين افراد به دنبال راه خروجی از منطقه می گردندتا اينك يك گرگ خاكستری می بينند،اهالی به دنبال گرگ می روند تابدانند اين گرگ از كجا آمده وبه كجا می رود.تا اينكه می بينند گرگ از تونل باريكی از يك كوه كه داراصخره های از سنگ آهن به بيرون می رودمردم با همكاری يكديگر وبا كمك يك آهنگر از پوست هفتاد اسب وگاوميش دم های آهنگری ساختند وبا جمع آوری هيزم بسيار آتش عظيمی برافروختندوبا كمك دم های آهنگری شعله های آتش رابه داخل تونل باريكی كه گرگ از آنجا عبور كرده بود هدايت نمودند وبه تدريج با ذوب كردن اطراف تونل مذكور راه عبور رابزرگتر وگشادتر كردند اين كار باصرف انرژی بسيار و سپری شدن روزها انجام گرفت وبلاخره عبوررا به اندازه ای كه بشود يك شتر ازآنجا عبور كند بزرگ كردن جمعيت حاضر در نهايت با عبور ازاين گذرگاه به دنيای خارج وآزاد دست يافتند درچنين موقعی فصل بهار بود.»

 خروج تركا ن از« ارگنه قون» درست مصادف بااول فروردين ماه می باشدبه این سبب درزمان هون هاوحتی ساكاهاهرسال درروزخروج از«ارگنه قون»مراسم عِِیدملی برپا می گردید خاقانهای ترك نیزدرروزبه خاطراینكه آهنگرباعث خروج اجدادشان از «ارگنه قون»گردیده یك تكه آهن را روی سندان آهنگری می گذاشتندو باچكش مراسم كوبیدن روی تكه آهن رابرگزارمی كردنددرعین حا ل اسبان شترها وقوچ ها را قربانی كرده و با برپا يی میهما نی های بزرگی جشن وسرور برپامی كردند.

منبع:ص 6مجله بايرام                                                                                                                                         

 

بايراميدی ،گئجه   قوشی  اوخوردی،                    عيد بود ومرغ شب سر داده نغمه ها

آداخلی قيز بيگ جورابين  توخوردی                    عروس هم جوراب بيگ را می بافت

هركس شالين بير باجادان  سوخوردو                    هركس از روزن خانه شال خود راآويزان می كرد

آی  نه گؤزل  قايدادی شال  ساللاماق                     شال افكنی چقدر رسم زيبايست

بيك    شالينا    بيرامليغين   باغلاماق                     به شال بيگ عيدانه بستن

شال ايسته د يم   من ده  ائوه  آغلاديم                     من نيز گريه كردم وشالی خواستم

بير شال  آليب ، تئز  بئليمه   باغلاديم                     يك شال گرفتم وبه كمرم بستم

غلام   گيله   قاشديم ،  شالی  سالللديم          به سمت خانه غلام دويدم وشال خودرا(ازروزنه خانه آنهاآويزان كردم)

فاطما   خالا ، منه  جوراب   باغلادی                    خاله فاطمه ،به شالم جوراب بست

خان   ننمی    يادا    ساليب    آغلادیم                    وآنگاه خانم ننه  را بياد آورده گريه كردم

بايرام اولوب ،قيزيل پالچيق  ازه له ر،                   هنگام عيد از گل قرمز عروس ها

ناقيش ووروب ، اوتاقلاری  بزه ر لر،                   زينت دهند پيكر وديوار  خانه  را

طاخچالارا ،  دوزمه لری    دوزه رلر                   هرآنچه چيدنی است به چينندجابجا

منبع:حيدر بابايا سلام استاد شهرياروسلام به حيدر بابا حامدماكوئی انتشارات نگاه چاپ هفتم 1387باكمی تغيير در ترجمه فارسی

 

 

                                              * نوروز در خرقان قزوين *

آی قاراقان بو طبيعت گؤزه ل دير،

يارادان وار،كهنه ايلی تزه ل دير،

رسام كيمی شكيل چكير،دوزل دير،

                              هر بير شكيل اوز يرينده  ياخشيدير،

                              گؤزلليكْلر     طبيعتن         نقشيدير.

آی قاراقان بايرام گونو ،باهاردا،

ياخشی پلو وررديك بيزناهاردا،

اوخوش گونلر قاليب ايندی بس هاردا،؟َ

                                    آجيخاندا كوكلردن ييرديك،

                                    بيز هممشه بايرام اولسون دئيرديك.

آی قاراقان پاجادان شال سالارديق،

دام-اوستونده بير آز دوروب قالارديق،

گئجه سس سيز بايرامليقی آلارديق،

                                گتيررديك ،دولدورارديق چولمگی،

                                چوخ سئورديك اويناماقی ،گولمگی.

آی قاراقان يومورتانی بويارديق،

گتيررديك،جام ايچنه قويارديق،

سينق لارين گوتوررديك سويارديق،

                              ساليم لرين  گويه آتيب توتارديق،

                             چاققوشدوروب،اوتوزارديق اوتارديق.

منبع: آی قاراقان  نظيره ای بر حيدر بابای سيد محمد حسي شهريار ص .حسنلو«يوخسول»انتشارات رودكی تابستان 74

 

شال اندازی:

يكی از رسوم زيبای تركان ايران وهمچنين منطقه ما مراسم شال اندازی است.در عيد پسرها از خانه شالی برداشته واز روزنه خانه فاميل آن را آويزان می كردند وبه شال آويزان شده عيدی های مثل تخم مرغ،جوراب پشمی ،پارچه ،پولو...می بستد و آويزان كننده شال آن را می كشيد.در بعضی از مواقع بر ای شوخی با شال اندازان به شال آنها بچه ها را آويزان می كردند ويا بعضی از موافع بار شوخی شال آنها را می كشيدند ومی گفتند كه اسمت را بگو تا شالت را بدهيم وشوخی های ...دگری انجام می دادند.

در بعضی مواقع نامزدها باهم بر پشت بام خانه ها رفته وشال می انداختند ومعمولا فاميل ها هم می دانستند فلان نامزد می خواهد بيايد شال از رورنه خانه آنها بندازد چيزهای باارزشی آمده كرده و به شال آنها می بستند ونامزدها هم هرچی جمع كرده باشد آنها را برای نامزد خودشان می بردند.

پيك های نوروزی:

رسم های در منطقه ما قاراقان(مخفف قارياقان يعنی جای كه برف می باردالبته به نظر حمدالله مستوفی يعنی جای كه خربرای حمل بار اجاره می دهند)انجام می دادن كه اكنون ديگر آنها فراموش شده اند و تنها عده ای از بزرگان 50 سال به بالا اطلاعات اندكی از اين رسوم دارند البته بعضی از آنها در همين دهه به علت گسترش امپراتوری رسانه ای وحاكميت فرهنگ غالب در حال دفن شدن ورو به فراموشی رفتن از اذهان هستند.

1- لوطی ممّد:اين فرد قبل از فرارسيدن عيد می آمد وبا خود دايره ای داشت و با خواندن آوازها وزدن دايره فرارسيدن عيد را نويد می داد مردم راشاد می كردمردم هم برای قدردانی از كار او به او هديه های می دادند

2- «كُسّا گلير هاوادان  سقّلی يل قووادان»

ازچيزهای جالب ديگرچند روز مانده به عيد آمدن كُسّا با گروهش است كه با انجام گريم های خود را به شكل عجيبی در می آورند وآنهاوسيايلی مانند دايره ،دنبك، سبدو...برمی داشتنند وآوازمی خوانند ونمايش های شادی بخشی را به اجرا می كنند. مثلا كُسّا بر سر خود دوتا شا خ می گذارد يا صنم كه مرد است لباس زنانه می پوشد وقاراقارا اورا می دزدد وقتی پدر ومادرصنم متوجه می شوند قاراقارا را می زنند می كشند ونمی دانند كه چكار كنند واز كار خود پشيمان می شوند ونمايش خنده آوری را برای شادی مردم دراين ماجرا انجام می دهند. كُسّا راه چاره را اين می داند كه برای زنده شدن قارقارا بايد دور او پول وهديه های آورده شود پدر مادر صنم هم اين كار را می كنند مردم تماشاچی كه به نمايش آنها نگاه می كنند هديه های برای زنده شدن قاراقا می آورند واو زنده می شود . واز ماجراهای ديگركه برای سرگرمی وشادی مردم انجام میدادند يكی هم اين است كه در يكی از اين نمايش ها كُُسّا وقتی وارد حياطی می شد به صاحب خانه می گفت كه سبدی بياورندومی گفت:

« پهلوان هاردان گليب؟ ديرديلر يزدن  .كُسّا ديردی ددسين ياندورّام تزدن.» او سبد را برمی داشت وبه اين طرف وآن طرف می رفت و وهمچون پهلوانها رفتار می كرد وبا صحبت ها و نمايش خود اهل خانواه را شاد می كرد.وبه صاحب خانه می گفت يا به من انعام می دهی يااينكه سبد را می زنم به سرتون وصاحب خانه هم چيزی به آنها می داد وكُسّا وگروهش آن را در داخل خورجينشان می ريختند.

مردم اعتقاد داشتن كه آن سالی كه كُسّا بيايد آن سال سال خوبی برايشان خواهد بود.

3- تكمچی: از ديگر قاصدهای  نويد دهنده عيد بود كه با خواندن شعرها وآوازها وتكان دادن بزنر ساخته شده ازچوب  هايای از مردم می گرفت.

ازديگر بازی جالب چند روز مانده به عيد كه تاچند روز بعد از عيدهم ادامه می يافت «تخم مرغ بازی بود»كه بازدن به دندانها می شد از صدای برخورد آنها با دندانهای جلويی پی به سفت بودن آنها برد وبازدن تخم مرغ ها به يكديگر هركسی كه تخم مرغش شكسته می شد می باخت وبايد تخم مرغ خود را به برنده می داد.

مادران خانواده تخم مرغ ها را درون رنگ های خوش می انداختند وتخم مرغ های رنگی زيبايی را درست می كردند وبه بچه ها عيدی می دادند.

از بازی های ديگری كه چندروز قبل عيد شروع می شد وتاچند روز ديگر ادامه می يافت «آشّوق اويناماق» «قاب بازی بود» كه به صورت های «يزان»،«گويدن گلمه»و...صورت می گرفت.

از ديگر رسوم در اين منطقه اين بود كه بچه ها در روز عيد به در خانه ها رفته وعيد را به آن خانواده تبريك می گفتند وعيدی می خواستند خانم خانه هم به هريك از بچه ها عيدی می داد مثل جوراب ،تخم مرغ، پول وفتير واگردك(نام نانی محلی)...

مردم منطقه ما اعتقاد داشتن كه اگر عيد به شنبه بيفتد آن سال، سال خوبی برای آنها خواهد بود ومثالی هم در اين مورد است. كه می گويد.«الحدّه بيرام دوشر شمّيه»

ازديگررسوم يكروز مانده به عيد بردن غذای شام به خانه دخترهای خانواده كه ازدواج كرده بودند بود.

ازرسوم منطقه ما درديد بازديد روز عيد اين است كه اول كوچكترها ی اقوام به ديدن بزرگ اقوام می روند وبعدظهر ويا فردای عيد بزرگان به ديدن كوچكترها می روند.

جمله های كه هنگام عيد ديدنی  گفته می شود:

«بيرامويز مبارك اولسون گلن ايليز خير اولسون»عيدتان مبارك باشه سال پيشروتون به نيكی باشه.

«مين بله بيراملارا»«مين بله بيرام گوريز»هزارتا ازاين عيدها            هزارتا ازاين عيدها ببينید.

منبع :تحقيقات ميدانی

تهيه كننده:علی خمسه سرگروه مطالعات اجتماعی راهنمايی منطقه آوج